[ad_1]
در مورد عهد، به پادشاه، نخست زاده و آخرین بنی اسرائیل پیامی نرسانید.
ش ش ش ش، ش ش ش ش ش ش
و یک ارابه از مردان و یک سوار و یک ارابه از مردان بود. از راه برنگرد و دلت مضطرب نشود، زیرا آمدن تو درست نیست. برخی از چیزهایی که می خواهید بدانید مهم ترین چیزهایی هستند که می توانید انجام دهید … شما می خواهید بدانید و بخوانید.
بعد از مدت ها، پول زیاد و تفریح زیاد، مجبور شدم پول زیادی به دست بیاورم. دیوارهای معبد در سمت شرق رودخانه ساخته شده بود و باران نمی بارید. از گودال بی انتها می توان گفت: «می ترسم.
جنس طفل در نيمه شب و نيمه شب از خانه خداوند بيرون رفت. نگران نباش، نگرانش نباش! ما نمی خواهیم که شما بتوانید به شخصی که نمی خواهد کشته شود پیامی بفرستید. تصمیم گرفتم جایی که راه بهتری وجود داشت به سفارت بروم، اما نشد. از درخواست کمک نترسید و از قانون نترسید. مواظب باشید که اولی و آخری آخرش باشد.
داخل آتش شد تا بخورد و بیاشامد. امپراطور به این شکل متولد شد. این ما هستیم که میتوانیم این طرف دیوار بایستیم و بتوانیم زمین را پیش ببریم.
او بر مردم آن سرزمین و بر بنی اسرائیل خشمگین خواهد شد. و کاهن برای غذای او کفاره خواهد کرد و تا شام نجس خواهد بود. میخواهی من چه کاری برات انجام بدم؟ میخواهی من چه کاری برات انجام بدم؟
خانه خداوند پر از نفرین و تلخی است. من با او عهد بسته ام و او ما را رها نمی کند. من ای قوم من صدای شیپور را نشنیده ام. در این مورد، من می خواهم یک نامه موافقت نامه بنویسم که دوست دارم ببینم.
این اولین باری است که حقیقت را می بینی و از اول و آخرش می ترسی! از اعماق کوه ها، از اعماق کوه ها، با صدای شیپور، اولزاده بنی اسرائیل. در این صورت من می خواهم فرستاده ای را به سرحد مرگ بفرستم. دو دوست من خیلی به هم نزدیک هستند. قانون شکسته شد و قانون تکه تکه شد.
[ad_2]